مایکی، بوکسوری که روزگاری قهرمان بود، برای اولین مسابقهاش پس از خروج از زندان آماده میشود. او به گذشتهاش بازمیگردد، دوباره با عزیزانش ارتباط برقرار میکند و به دنبال جبران و بخشش است. در حالی که برای این مبارزهی سرنوشتساز آماده میشود، مایکی تلاش میکند تا گذشته را جبران کند و زندگیاش را اصلاح نماید.
داستان در مورد زوجی است که در تعطیلات خود با یک زوج دیگر دوست می شوند و زمانی که از تعطیلات به خانه بازمیگردند متوجه می شوند که رابطه شان به مشکل خورده و....
داستان فیلم حول محور یک داوطلبِ خطِ کمکرسانی میچرخد، کسی که بخشی از گروه کوچکی است که هر شب پای تلفن مینشیند و با انواع و اقسام آدمهای تنها، افسرده و… تماس میگیرد.
در این قسمت هیولاها را در وضعیتی جالب میبینید که طی اتفاقی غیرمنتظره تبدیل به انسان میشوند و قدرتهای خود را از دست میدهند و تمام این ماجراها زیر سر ون هلسینگ و اختراع او است...
هیوبی شهروندی وظیفه شناس است که هر سال در جشن هالووین مراقب همشهریان خود است و تلاش می کند مراسم به خوبی برگزار شود. اما امسال یک خلافکار سابقه دار از راه می رسد و اتفاقاتی رازآلود را با خود به همراه می آورد و...
در این قسمت، دراکولا همراه با خانواده و دوستانش با یک کشتی گردشی شیک و مدرن به سفری تفریحی میروند و در این بین ماجراهایی رخ میدهند که اوضاع ازین رو به آن رو میشود...
نانسی فریمن بر این باور هست که در دوران کودکی ربوده شده است. او که در حال تحقیق بر روی این موضوع میباشد ، به طور اتفاقی زوجی را ملاقات میکند که حدود سی سال هست فرزندشان ناپدید شده است و…
فیلم داستان والدینی را روایت میکند که فرزندان آنها قصد دارند با هم ازدواج کنند و این در حالی است که ازدواج آنها یک ازدواج زودهنگام محسوب می شود و به هر حال والدین باید خودشان را برای برپایی جشن عروسی آماده کنند.
داستان پسربچه ای به نام "تیم" را روایت میکند که والدین مهربان و معرکه ای دارد که هیچ چیزی در دنیا را به اندازه او دوست ندارند. ولی یک روز همه چیز تغییر میکند؛ چراکه مادر و پدر تیم یک نوزاد که کت و شلوار پوشیده و همچنین یک کیف دستی همراهش دارد را به خانه می آورند تا همبازی و برادر تیم باشد. از همان روز اول تیم به این نوزاد مشکوک میشود و رقابت این دو فرد با یکدیگر آشنا میشود...
در این قسمت از سری فیلمهای "تبدیل شوندگان"، به شناخت بیشتر رباتهای تبدیل شونده پرداخته میشود و مسائلی مانند دلیل تبدیل شدن آنها به چند دسته و چگونگی آمدنشان به کرهی زمین مورد بررسی قرار میگیرد...
این فیلم داستان زندگی پیرمردی به نام "نورمن اوپنهایمر" را روایت میکند که در نیویورک به دلالی میپردازد. هنگامی که یک شخص قدرتمند و معروف وارد شهر نورمن میگردد، "نورمن" تصمیم میگیرد با خریدن اجناس گرانقیمت و چشمگیر توجهی آن فرد را جلب کند...
یک مرد یاغی که توسط بومیان آمریکایی بزرگ شده است، متوجه می شود که 5 برادر ناتنی دارد. سپس همه برادران تصمیم میگیرند وارد ماموریتی مبنی بر پیدا کردن پدرشان شوند و...
درهای هتل ترنسیلوانیا اکنون به روی انسانها باز شده، اما در کنار این تغییرات "دراکولا" نگران نوهی نیمه انسان - نیمه خون آشام اش است که هیچ نشانی از خون آشام ها در او دیده نمی شود، پس تصمیم میگیرد که...
مکس (آدام سندلر) در کفاشی ای که در شهر نیویورک قرار دارد و نسل به نسل در میان خانواده اش چرخیده است، به سختی کار می کند و خرج خانواده اش را در می آورد. پس از مدتی مکس یک روش جادویی پیدا می کند که می تواند پا به زندگی مشتریانش بگذارد و دنیا را با دید دیگری ببیند...
جورج (ریچارد گیر) که بی خانمان است روزهای زندگی اش را صرف پیدا کردن غذا، الکل و پناهگاهی برای شب را به صبح رساندن است، تا اینکه یک روز دوستی را ملاقات می کند که به او پیشنهاد می کند سراغ دختر فراموش شده اش برود...
مایک وازوفسکی و جیمز سالیوان دوستانی جدا نشدنی هستند، اما همیشه اینگونه نبوده است. آنها اولین باری که یکدیگر را دیدند حتی نمی توانستند حضور دیگری را تحمل کنند. آنها برای برنده شدن در رقابت ترسناک ترین هیولا که در دانشگاه برگزار می شود، برای بدست آوردن پیروزی با همه تفاوتهایشان با یکدیگر همکاری کنند و...
سه سال پس از حوادث قسمت اول ، لنی فدر تصمیم میگیرد تا با خانوادهاش به شهر زادگاهش بروند تا در آنجا زندگی کرده و به همراه دوستان دوران کودکیاش زندگی را ادامه دهند. اما مشکلات جدید و عجیبی برای وی و دوستانش ایجاد میشود که…
سوپر استار شعبده بازی «برت واندراستون» (کارل) و «آنتون مارولتون» (بوسمی) در لاس وگاس بهترین هستند تا اینکه نمایش های انها را به کهنگی می رود. از طرفی دیگر شعبده بازی جدید (کری) وارد کار می شود و آنها حرفه و دوستی خود را در خطر می بینند...
دراکولا یک پناهگاه سطح بالا برای هیولا ها و موجودات عجیب و ترسناک، به دور از دنیای انسان ها ساخته است. اما ماجرا از جایی آغاز می شود که یک پسر راز این پناهگاه را کشف می کند، و عاشق دختر دراکولا می شود...
گروهی از خوکچههای هندی از سوی دولت آمریکا تحت عنوان ماموریت جاسوسی خاصی اعزام میشوند. آنها باید با یک مدیر شرکت شیطان صفت و سودجو که میخواهد با اختراع لوازمهای خانگی خود جهان را به تصرف درآورد مبارزه جاسوسی کنند.
*
نسخه دوبله پارسی (گلوری) بدون حذفیات اضافه شد | سینک اختصاصی
دو آتش نشان بروکلینی به نام های «لری» (جیمز) و «چاک» (سندلر) برای استفاده از بیمه ی عمر تظاهر می کنند که هم جنس خواه هستند؛ در حالی که «لری» به تازگی همسرش را از دست داده و فرزند دارد و «چاک» مجرد است...
"دیجی والتر" یک پسر 12 ساله است که همیشه از پنجره ی اتاقش خانه ی آقای نبرکرکر را دید می زند آقای نبرکرکر همسایه ی مرموزی است و هر چیز که در حیاط خانه اش بیافتد مصادره می کند پدر و مادر دیجی برای تعطیلات آخر هفته به خارج از شهر می روند و دیجی را به پرستار بچه الیزابت می سپارد ولی دیجی همراه با دوستانش شبانه برای کشف راز خانه ی هیولا از خانه بیرون می آیند...
*
نسخهی 3D سه بُعدی اضافه شد | نسخه دوبله پارسی (گلوری) بدون حذفیات اضافه شد | سینک اختصاصی
ویلبور، خوکی است که ترس از این دارد در آخر کار ممکن است جای او روی میز غذاخوری انسان ها باشد . او سعی میکند با کمک دوست عنکبوتش شارلوت از این اتفاق جلوگیری کند...
مردی پس از اینکه به حقیقتی تلخ پی می برد، تصمیم به گریختن از تشکیلاتی می گیرد که او را همراه عدهای دیگر، تنها برای تامین اعضای بدن مورد نیاز انسانها نگهداری میکنند...
*
نسخه دوبله پارسی (موسسههای داخلی) بدون حذفیات اضافه شد | سینک اختصاصی
«نیک» کارگر فلزکار پروژه های پل سازی برای فراز از زندگی یکنواخت و خسته کننده خانوادگی رابطه عاشقانه ای با «تولا»ی زیبا و فتان پیدا می کند. این اتفاق سبب می شود تا همسرش «کیتی» رابطه اش را با او قطع و از صحبت کردن با وی خودداری کند. نیک که متوجه اشتباه خود شده، دست به هر کاری می زند تا دوباره با همسر و سه دخترش رابطه برقرار نماید. او برای ایجاد ارتباط راه تازه ای می یابد: استفاده از آوازها...
پدری که در طول زندگی اش عاشق قصه گویی بوده و همواره قصه های شیرینی از زندگی خود برای روایت کردن دارد و پسری که تمام قصه های پدر را زاییده ذهن او و کذب می داند و از اینکه همواره در طول زندگی اش مجبور بوده به این داستانهای دروغین گوش بدهد خسته شده، او فکر می کند که هیچ چیز از زندگی واقعی پدرش نمی داند و حالا که خودش در آستانه بچه دار شدن است دوست دارد به واقعیت زندگی خود وپدرش آگاه شود. حالا پدر در آستانه مرگ است و قصه ها هم رو به پایان...
یکی از غول های رسانهای میمیرد و داراییهایش به یکی از خویشان دورش به نام "لانگ فلودیدز" می رسد. اما "لانگ فو" جوانی ساده دل، شوخ و شنگ و مقداری خل و چل است که از شهر کوچکی می آید و حالا در نیویورک می خواهد به سبک خودش، کارهای بزرگی صورت بدهد.
*
نسخه دوبله پارسی "آقای دیدز" (منوچهر والی زاده، مینو غزنوی، علی همت مومیوند، منوچهر زنده دل، کیکاووس یاکیده، پرویز ربیعی و...) | سینک اختصاصی
هیولاها تصمیم میگیرند برای تامین برق موردنیاز شهر، کودکان را بترسانند و از صدای جیغ آنها برق تولید کنند. هیولاها از برخورد با کودکان وحشت دارند، اما یک روز به طور اتفاقی یکی از کودکان وارد دنیای هیولاها میشود و...
سال 2565. اشباحی فضایی با شهاب سنگی به زمین آمده اند و آن را تسخیر کرده اند. انسان ها به شهرهایی عقب رانده شده اند و «دکتر آکی راس»، دانشمندی که یکی از همان جانوران شبح گونه زخمی مرگبار به او زده، در جست و جوی اطلاعاتی در باب هدف و فیزیولوژی این موجودات است...
«گوئن کامینگز» (بولاک)، روزنامه نویس نیویورکی که به نوش خواری علاقه ی خاصی دارد، در مراسم عروسی خواهرش (پرکینز)، مست می کند و ابتدا کیک عروسی را سرنگون می کند و بعد تر لیموزین بزرگ عروس و داماد را می دزدد. دادگاه نیز حکم می دهد که باید بیست و هشت روز را در یک مرکز بازپروری معتادان بگذارند...
"سانی کوفکس"، مجردی سی ساله و بی فکر و خیال است که هرگز زیر بار مسئولیت های بزرگ سالی نرفته است. اما وقتی متوجه می شود اگر زودتر وارد گود نشود تا آخر عمرش تنها خواهد ماند، برای آن که به محبوبه اش نشان دهد می تواند با مسئولیت های بزرگ سالی دست و پنجه نرم کند، پسر بچه ی پنج ساله ای به نام "جولیان" را به فرزندخواندگی قبول می کند...
"جف لبوفسکی" (جف بریجز) آدم بی کار و بی عاری است که در لس آنجلس زندگی یک نواختی دارد تا اینکه یک روز او را با یک "لبوفسکی" میلیونر اشتباه می گیرند و...
یک ستاره ی دنباله دار عظیم به طرف کره ی زمین در حرکت است. قرار بر این می شود که «هری استامپر» (ویلیس) و گروهش روی تکه ی اصلی ستاره ی دنباله دار فرود بیایند، تا عمق 200 متر آن را سوراخ کنند و یک بمب اتمی در آن کار بگذارند. انفجار این بمب ستاره ی دنباله دار را دو نیم خواهد کرد...
«کامرون پو» (کیج)، قهرمان سابق جنگ، پس از تحمل هشت سال زندان به جرم قتل تصادفی یک مرد در دفاع از همسر باردار خود، حالا قرار است که آزاد شود. اما او را سوار هواپیمایی می کنند که حامل ده تن از خطرناک ترین محکومان سیستم قضایی امریکاست و کمی بعد، هواپیما را می دزدند...
فارگو، داکوتای شمالی. "مارج گاندرسن"، پلیس محلی، زن بارداری است که تحمل، سادگی و رفتار مهربانش، ذکاوتش را پنهان کرده است. وقتی جسد دو سرنشین اتومبیلی در نزدیکی جسد یک پلیس کشف می شود، "مارج" این اتفاق را با پروندهی دو خلافکار به نام های "کارل" و "گیار" کنار هم می گذارد...
"ال ماریاچی" (آنتونیو باندراس) به عنوان گیتار نواز دوره گرد وارد شهری میشود. شهری که مملو از خلافکاران و آدمکشان است. او از گذشته خود فراریست و به دنبال مکانی امن برای زندگیست. در ابتدای ورود به شهر مجبور به درگیری با چند خلافکار و کشتن آنها میشود و این شروع مشکلات بیشتر برای اوست. او در این شهر عاشق "کالورینا" (سلما هایک) میشود که رئیس خلافکاران نیز به او علاقه دارد و...
*
نسخه دوبله پارسی "دسپرادو" (موسسههای داخلی) | سینک اختصاصی
دهه ی 1950. «نورویل بارنز» (رابینز) مرد کندذهنی اهل ایندیاناست که با کوشش و تقلا، کاری در شرکت بزرگ هادساکر گیر می آورد. او پس از خودکشی رئیس شرکت با توطئه ی مشاور شرکت، «سیدنی ج. ماسبرگر» (نیومن) به مقام ریاست می رسد. اما، برخلاف انتظار «ماسبرگر»، محصول جدید پیشنهادی «بارنز» - هولاهوپ - یکی از موفق ترین و پرفروش ترین محصولات شرکت از آب درمی آید.
دو آدم کش به نام های «وینسنت» (تراولتا) و «جولز» (جکسن) از طرف «مارسلوس والاس» (رامس) مأموریت می یابند تا چمدانی را که دزیده شده، از سارقان پس بگیرند و در جریان این عملیات به طرز معجزه آسایی نجات پیدا می کنند. «وینسنت» مأمور می شود تا «میا» (تورمن)، همسر «والاس» را به گردش ببرد، اما «میا» بر اثر استفاده ی بیش از حد مواد مخدر، به حال اغما می افتد و «وینسنت» با تلاش فراوان او را نجات می دهد...
به هنگام افتتاح شعبه ی جدید یک شرکت بزرگ ژاپنی در لس آنجلس، جنازه ی زنی در اتاق کنفرانس پیدا می شود و «بازرس وب اسمیت» (اسنایپس) با سرپرستی «جان کانر» (کانری)، یکی از کارشناسان باتجربه ی پلیس (که سال های بسیاری را در ژاپن گذرانده) تحقیقات را آغاز می کند...
بعد از اینکه یک سرقت ساده از جواهر فروشی شکست می خورد، سارقانی که از آن سرقت جان سالم بدر بردهاند به این نتیجه می رسند که یکی از آنها نفوذی پلیس است...