همه چیز از آنجایی آغاز میشود که دوست پسر جسی یعنی شان، درست پیش از آغاز تعطیلات کریسمس، او را رها میکند. با این حال، والدین شان از جسی دعوت میکنند تا کریسمس را با آنها بگذراند. طولی نمیکشد که رابطهی جالبی میان جسی و پسرعموی شان شکل میگیرد و ....
زنی خانه دار و بهترین دوستش، نقشه یک کلاهبرداری را می کشند که توسط آن می توانند میلیون ها دلار از دارایی شرکت های بزرگ را به جیب بزنند. یک افسر پلیس و یک بازرس اداره پست در تعقیب آنها هستند و...
کایل و سوین زندگی خود را با سفارشات پادشاه مواد مخدر به نام فراگ که هرگز او را ندیده اند تامین می کنند اما زمانی که معامله ایی اشتباه پیش می رود عواقب آن مرگبار خواهد بود و …
یک کشتی گیر قدیمی و خانواده اش از طریق اجرا های کوچک در سراسر شهر زندگیشان را میچرخانند. فرزندان او رویای پیوستن به مسابقات حرفه ای WWE را در سر دارند...
سیبرگ، فیلمی بیوگرافی و مهیج محصول 2019 به کارگردانی بندیکت اندروز میباشد. این فیلم که با الهام از وقایع واقعی ساخته شده است، دربارهی ستارهی فرانسوی جین سیبرگ میباشد که در اواخر دههی شصت میلادی طی اتفاقاتی توسط افبیای مورد هدف قرار میگیرد و...
داستان فیلم 2 پلیس یکی از آنها مرد مسنی هست و دیگری جوانی که زود از کوره در می رود ، شغلشان به حالت تعلیق در می آید ، برای اینکه زمانی که داشتند برای اشخاصی قلدری میکردند ، فیلمشان سوژه رسانه ها میشوند. پس از مدتی وقتی پولشان ته کشیده و هیچ راه دیگری ندارند تصمیم میگیرند ، به دنیای زیر زمینی خلافکاران نفوذ کرده و تا حقشان را پس بگیرند و...
هفتاد و چهارمین مراسم گلدن گلوب نام مجموعه جوایزی است که هرساله در ایالات متحده آمریکا توسط اتحادیه مطبوعات خارجی هالیوود به بهترین تولیدات سینمایی و تلویزیونی اهدا میگردد.
فیلم ماجرای مردی بنام نیک می باشد که هرکسی او را می شناسد، آرزوی مرگش را دارد، از روسای باند های خلافکار و قاتلان قراردادی گرفته تا پلیس های فاسد. نیک دختری دارد که خیلی وقت پیش از او جدا شده. او خودش را به مبلغ 1 میلیون دلار بیمه کرده است اما اگر بخواهد بیمه به دخترش تعلق بگیرد، باید حداقل 21 روز زنده بماند...
فیلم بر اساس داستان واقعیِ یک مخالف جنگ و پزشک ارتش آمریکا به نام دزموند داس (اندرو گارفیلد) است که حاضر نمیشود سلاحی حمل کند، اما طی نبرد اوکیناوا در جنگ جهانی دوم با وجود شلیکهای بیوقفهی دشمن، یکتنه جان بیش از 75 نفر از همرزمانش را نجات میدهد...
هفتاد و دومین جایزه گولدن گلوب نام مجموعه جوایزی است که هرساله در ایالات متحده آمریکا توسط اتحادیه مطبوعات خارجی هالیوود به بهترین تولیدات سینمایی و تلویزیونی اهدا میگردد.
صاحب سختکوش یک شرکت کوچک به همراه دو تن از شرکایش برای انعقاد مهمترین قرارداد زندگیشان راهی اروپا میشوند. اما آنچه به صورت سفر کاری معمولی شروع شده بود، از هر نظر، قابل تصور و غیرقابل تصوری، از کنترل خارج میشود...
دو فروشنده قدیمی که موقعیت شغلی آنها با ورود به عصر دیجیتال نابود شده است برای دوره کارآموزی, وارد شرکت گوگل می شوند. جایی که آنها برای استخدام شدن باید با گروهی از نابغه های جوان رقابت کنند و...
*
نسخه دوبله پارسی (شبکه Onyx) بدون حذفیات اضافه شد | سینک اختصاصی
چهار مرد برای اینکه زندگی شان از حالت یکنواخت همیشگی خارج شود، یک گروه در محله شان تشکیل می دهند تا به نگهبانی از آنجا بپردازند. اما بصورت تصادفی متوجه می شوند که محله آنها همینطور تمام شهر پر شده از بیگانه های فضایی که ظاهری مشابه انسان های معمولی دارند و آن ها تصمیم می گیرند زمین را از حلمه آن ها نجات دهند...
«بت» ( ربکا هال ) که یک پیشخدمت در لاس وگاس است، عاشق مرد متاهل قماربازی بنام «دینک» ( بروس ویلیس ) می شود، و از این رو خیلی زود خشم همسر دینک، «تولیپ» ( کاترین زتا جونز ) را متوجه خود می کند...
«نیک» ( جیمز ) و «رونی» ( وان ) از دوران کالج با یکدیگر دوستان صمیمی بودند، تا اینکه نیک پی می برد رفیق مجردش وان به او خیانت کرده و با همسرش ارتباط مخفیانه دارد...
برادر بزرگ تر بابانوئل، «فرد کلاوس» (وون) به میزان زیادی پول احتیاج دارد، بنابراین برای کمک برای برادرش «سینت کلاوس» (بابانوئل / جیاماتی)، به قطب شمال می رود...
این فیلم به زندگی «کریستوفر مککندلس»، دانشجوی دانشگاه «اموری» که یک ورزشکار نیز هست میپردازد. «کریستوفر» پس از فارغ التحصیلی، تصمیم میگیرد تا همهی 24 هزار دلار پساندازش را به موسسهی OXFAM (که یک نهاد خیریهی بینالمللی است) اهدا کند. او حتی کیف پولش را نیز از بین میبرد و به سمت آلاسکا سفری را آغاز میکند تا در دنیای وحشی و دور از تمدن زندگی کند. او همراه خود تنها یک دوربین و یک اسلحه شکاری میبرد. «کریستوفر» در طول سفر با آدمهایی مواجه میشود که قبل از برخورد با سختیها و مشکلات طبیعت وحشی، مسیر زندگی او را تغییر میدهند...
"بروک" (جنیفر انیستن) و "گری" (وینس وون) تصمیم می گیرند مثل دو دشمن در کنار یکدیگر زندگی کنند و آن قدر بر مواضع خود پافشاری کنند تا شاید یکی از آندو به شکست اعتراف کند. اما "بروک" سرانجام پی می برد که در واقع برای تصاحب آپارتمان و متعلقاتش نیست که مبارزه می کند بلکه بخاطر نجات رابطهاش با مردی است که زمانی او را عشق زندگی خود تصور می کرده و...
جاستین پسری است که تصمیم گرفته عادتی که از کودکی برای مکیدن انگشت شصتش داشته است را ترک کند، اما همین مساله باعث می شود او و اطرافیانش در دردسر بیفتند...
یک دهه از زمانیکه چیلی پالمر (چیپلی پالمر) به استعداد نزول خواری خود پی برد و از ان در معاملات و فعالیتهای تجاری هالیوود استفاده کرد و صنعت فیلمسازی را به تسخیر خود درآورد می گذرد.
«جان بکویت» (اوون ویلسون) و «جرمی گری» (وینس وان) دو متخصص در امر سوء استفاده از مراسم های عروسی هستند که با هم کار می کنند. اما زمانی که جان عاشق دختری بنام «کلیر» می شود، این دو در مقابل هم قرار می گیرند.
جان و جین اسمیت از دور به نظر می رسد که زندگی آرام و حتی یکنواختی هم چون زن و شوهرهای عادی دارند. اما شغل اصلی هر دو آدم کشی در دو گروه رقیب است، آنها از شغل یکدیگر اطلاع ندارند تا این که یک روز برای کشتن همدیگر اجیر می شوند. حال زمان افشای اسرار است و زن و شوهر رو در روی یکدیگر قرار میگیرند.
پیتر لافلر صاحب و گرداننده یک مجموعه ورزشی کوچک و رو به تعطیلی است. از سوی دیگر وایت گودمن که مرد ثروتمندی بوده و صاحب و مدیر یک مجموعه بزرگ ورزشی است قصد دارد مجموعه ورزشی پیتر را بسته و آنرا تخریب کند تا بجای آن یک پارکینگ برای اعضای باشگاهش بسازد...
«ران بورگاندی» یک گوینده تلویزیونی بسیار ماهر در دهه هفتاد در شهر سن دیگو است که همیشه بعنوان بهترین گزارشگر در شبکه تلویزیونی سن دیگو فعالیت کرده است. اما زمانیکه یک گزارشگر زن جوان از راه میرسد...
میچ، فرانک و بیان سه دوستی هستند که در مواجهه با زندگی واقعی و شخصی خود، از خواب و خیال بیدار می شوند. بنابراین پیشنهاد می دهد که آنها دوره های شبانه خود را در منزل جدید میچ در یک کمپ دانشجویی برپا کنند تا بدینوسیله به روزهای شیرین خود باز گردند...
"درک زولندر" (بن استیلر) تا به حال 3 بار جایزه بهترین مدل مرد سال را از آن خود کرده، اما وقتی که جایزه اینبار به مدلی بنام "هانسل" (اوون ویلسون) می رسد، زندگی زولندر زیر و رو می شود.
«فرانک ماریسن» (تراولتا) قایق ساز که از همسرش جدا شده، نگرانی هایی در قبال پسرش، «دنی» (اولیری) دارد. وقتی «سوزان» (پولو)، همسر سابق «فرانک» خبر می دهد که می خواهد با «ریک بارنس» (وون) - مرد ثروتمندی که تازه وارد شهر شده و آدم خیر شناخته شده ای است - ازدواج کند، حسادت وجود «فرانک» رافرا می گیرد.
یک مامور FBI یک مددکار اجتماعی را تشویق میکند تا با استفاده از تکنلوژی جدیدی که در آن مهارت دارد، وارد ذهن یک قاتل سریالی شود و دریابد که او آخرین قربانی اش را در کجا مخفی کرده است...
«ماریون کرین» (هیچ)، منشی یک آژانس معاملاتی، از محل کار خود چهارصد هزار دلار می دزدد و به امید یک زندگی رؤیایی با محبوبش «سام لومیس» (مورتنسن)، به سمت کالیفرنیا می گریزد. اما در راه، اسر توفانی سخت می شود و در متلی اقامت می کند که صاحب آن، «نورمن بیتس» (وون) است...
4 سال پس از حوادث پارک ژوراسیک در جزیره نوبلار، «جان هاموند» در می یابد که در جزیره سورنا واقع در نزدیکی جزیره نوبلار تعدادی زیادی دایناسور پرورش یافته اند. گروهی به رهبری پسر عموی هاموند که اکنون کنترل شرکت اینجن را در دست گرفته تصمیم دارند تا این دایناسورها را اسیر کرده و به پارک دایناسورها در سان دیگو منتقل کنند تا از این طریق بتواند درآمد کلانی را بدست آورند...
داستان فیلم در مورد مردی بنام «مایک» است که دختر مورد علاقه اش را در نیو یورک رها کرده و به لس آنجلس آمده تا تبدیل به یک ستاره شود. اکنون شش ماه از زمانی که دوست دخترش او را رها کرده می گذرد و او حال خوشی ندارد. از این رو رفقای او تصمیم دارند او را دوباره به صحنه حرفه ای باز گردانند...
داستان یک پلیس که از اداره پلیس میامی اخراج میشود و به بازرس رستوران در فلوریدا کیز، تنزل رتبه پیدا میکند. حالا او امیدوار است که با حل کردن یک پرونده غیرطبیعی دوباره به نیروی پلیس برگردد، اما برای این کار، باید از سد اتفاقاتی عجیب و غریب و یک میمون بد عبور کند.
داستان فصل دوم در کالیفورنیا رخ میدهد. جایی که سه کاراگاه و یک تبهکار با یکدیگر همکاری می کنند تا پرده از قتلی مخوف که زندگی همهی آنهارا تحت تاثیر قرار داده، بردارند. محوریت این فصل از سریال در مورد زنان سختکوش، مردان بد و تاریخ مخفی سیستم حمل و نقل ایالات متحده آمریکاست.