جکی و جولز زوجی هستند که قصد دارند اولین سالروز در کنار هم بودنشان را در یک کلبه جنگلی که متعلق به خانواده جکی است، بگذرانند. اما نیمه تاریک و پنهان گذشته زندگی جولز باعث میشود تا اوضاع در بدو ورود به طور عجیبی خون بار دنبال شود…
جسدهایی در اطراف شهر پیدا شده اند که هر یک به طور منحصر بفردی مرگی وحشتناک را تجربه کرده اند. همانطور که تحقیقات در مورد این قتل ها ادامه پیدا می کند، همه ی شواهد یک مظنون را نشان می دهند، تمامی شواهد ردپای مردی به نام "جان کرامر" را نشان می دهد که بیشتر با لقب "جیگسا" شناخته می شود. اما "جیگسا" تقریبا ده سال است که مُرده است، اما...
پس از آنکه زامبی ها شروع به تکثیر شدن و تصرف زمین می کنند، "مالی" و "نیک" که برای نجات جانشان با اتومبیل خود از شهر لاس وگاس فرار کردند ناگهان پس از گیر کردن درون ماسه ها وسط بیابان گرفتار می شوند و چیزی نمی گذرد که پس از رسیدن زامبی ها به بیایان و خورده شدن "نیک" حالا "مالی" باید به تنهایی در قلب بیابان با کابوسی روبرو شود...
هنگامی که "لوسین" و "میراندا" به تنهایی برای تعطیلات آخر هفته به خانهای بزرگ می روند، "میراندا" متوجه می شود که آنجا محل زندگیِ دوست پسر سابقش بوده و مکانی مخفی در آنجا وجود دارد که...
داستان فیلم درباره ی گروهی است که برای خوشگذرانی و تفریح به جنگل می روند و در حال گردش در اعماق جنگل به یک موجود فضایی و بیگانه بر می خورند که به نظر می رسد با سفینه ی خود به زمین برحورد کرده است. آنها تصمیم می گیرند موجود بیگانه را بکشند اما پس از نابود کردن آن مورد حمله ی گروهی از بیگانگان که در داخل سفینه ی خود بودند قرار می گیرند...
داستان فیلم در باره ی رابرت یک عضو از گروه راک است که گروهشان به شهرت می رسد اما پس از آن اعضای گروه او را اخراج می کنند و رابرت هم از این ماجرا به سختی دلگیر شده و برای سالها گوشه گیر می شود. تا اینکه دوباره شانس به او رو می کند و به او پیشنهادی برای پیوستن به یک گروه جدید داده می شود...
این سریال که پیش درآمدی بر مجموعه فیلم های "ربوده شده" می باشد داستان مامور سابق CIA، "برایان میلرز" را روایت میکند که قتل خواهرش او را به سمت یک ماموریت خطرناک انتقامجویی در برابر رئیس کارتل "کارلوس میجا" قرار می دهد. در این میان یک سازمان مخفی اطلاعاتی آمریکایی که توسط "کریستینا هارت" رهبری می شود، بطور مخفیانه از برایان به عنوان طعمه برای گرفتن میجا استفاده می کند و...
سریال داستان سه نفر است که هیچ ارتباطی با هم ندارند اما هر کدام قسمتی از یک رویای مشترک را در خوابشان می بینند. هر کدام باید یک ماموریت کاملاً مرموز و شخصی را انجام دهند. یکی به دنبال دوست دختر گمشده اش می گردد، نفر دوم به دنبال یک کودک مفقود شده است و نفر سوم نیز باید مادر بیمارش را درمان کند. آنها باید از سرنخ هایی که در خوابشان می بینند برای انجام این ماموریت ها استفاده کنند...
داستان در آینده ای نزدیک اتفاق می افتد. زمانی که موجوداتی از سیارهای دیگر به نام وتانها بعد از نابودی محل زندگیشان برای زندگی به زمین می آیند. بین آنها و زمینیها جنگی در میگیرد که طی آن زمین دگرگون شده و به سیارهای جدید مبدل میشود. سیارهای پر از خطر برای تمام ساکنین آن. در این بین عدهای متشکل از زمینیها و بیگانگان متحد شده و شهری میسازند به نام دیفاینس.