"جف لبوفسکی" (جف بریجز) آدم بی کار و بی عاری است که در لس آنجلس زندگی یک نواختی دارد تا اینکه یک روز او را با یک "لبوفسکی" میلیونر اشتباه می گیرند و...
دهه ی 1950. «نورویل بارنز» (رابینز) مرد کندذهنی اهل ایندیاناست که با کوشش و تقلا، کاری در شرکت بزرگ هادساکر گیر می آورد. او پس از خودکشی رئیس شرکت با توطئه ی مشاور شرکت، «سیدنی ج. ماسبرگر» (نیومن) به مقام ریاست می رسد. اما، برخلاف انتظار «ماسبرگر»، محصول جدید پیشنهادی «بارنز» - هولاهوپ - یکی از موفق ترین و پرفروش ترین محصولات شرکت از آب درمی آید.