این فیلم در دهه 1860 میلادی روایت شده و در مورد زنی فرانسوی کانادایی به نام ویوین لو کودی است که به همراه یک مهاجر دانمارکی به نام هولگر اولسن سفری را آغاز کرده و تلاش میکند تا به همراه او زندگی جدیدی در نوادا تشکیل دهد. اما هنگامی که هولگر تصمیم میگیرد به نیروهای جنگی ملحق شود، ویوین باید در شهری که توسط یک شهردار فاسد اداره میشود، از خود مراقبت کرده و…
این فیلم در مورد یک نگهبان پارک است که در کوهستانی دور افتاده با یک صحنه احتمالی جرم مواجه می شود. او تصمیم می گیرد که تمام شب را همانجا بماند و از این صحنه مراقبت کند…
فیلم داستان سه زن با اراده به نام های "بث" (کریستن استورات)، "جینا" (میشل ویلیامز) و "لورا" (لورا درن) می باشد که پس از مدت زیادی زندگی کردن با هم تصمیم میگیرند راهشان را از یکدیگر جدا کرده و هرکدام به دنبال سرنوشتشان بروند...
در سال 1947 دالتون ترامبو برترین فیلمنامه نویس هالیوود بود، تا اینکه او و دیگر هنرمندان به دلیل عقاید سیاسی خود زندانی شدند و در لیست سیاه قرار گرفتند.
در یک شب پاییزی سال 2003، یکی از نوابغ کامپیوتر دانشگاه هاروارد بنام مارک زاکربرگ، پشت کامپیوترش می نشیند و شروع می کند به کار کردن روی یک ایدهی جدید. طرحی که از اتاق خوابگاهش آغاز شده، بزودی تبدیل به یک شبکه اجتماعی جهانی، و یک انقلاب در ارتباطات می شود. بعد از گذشت شش سال، مارک زاکربرگ با 500 میلیون دوست، جوانترین میلیاردر جهان است.
«جولیان مارتی» (هدایا)، صاحب کافه ای در تکزاس، کارآگاهی خصوصی به نام «ویسر» (والش) را اجیر می کند تا همسرش، «ابی» (مک دورمند) و محبوبش، «ری» (گتس) را که در کافه ی او کار می کند، بکشد. «ویسر» به خانه ی «ری» می رود و در خواب عکسی از آن دو می گیرد و وانمود می کند که «ری» و «ابی» را کشته است...
مردی بازنشسته به نام چارلز با پاسخ دادن به آگهی یک کارآگاه خصوصی، فرصت تجربه زندگی تازه ای را پیدا می کند و به یک نفوذی در یک تحقیق محرمانه در خانه سالمندان تبدیل می شود...
اعضای گروه دووم پاترول که توسط دکتر نایلز کولدر دور هم جمع شدهاند ، هر کدام حادثهی عجیب و غریبی را پشت سر گذاشته و تواناییهای فوقالعادهای را بدست آوردهاند. اما آسیبی که از این حوادث دیدهاند ، آنها را ترک نکرده و در حال نابود کردن آنها است...
داستان این سریال دربارهی یک استاد تاریخ است که توسط گروهی به خدمت گرفته میشود تا در یک ماموریت مخفی به همراه دو فرد دیگر به گذشته سفر کند و با جنایتکاران ناشناخته مبارزه کنند تا از تاریخ محافظت کرده و نگذارند هیچ تغییر غیرمنتظره ای در آن صورت بگیرد...
داستان سریال از سال 1967 میلادی با گم شدن دختر نوجوان یکی از وکلای خوش نام شهر لس آنجلس و آغاز تحقیقات گروهبان پلیسی به نام Sam Hodiak برای یافتن او آغاز می شود و از آنجا که کسی در آن دوران تمایلی به همکاری با او به عنوان پلیس ندارد مجبور به کمک گرفتن از مامور مخفی یاغی و سرکشی به نام Brian Shafe می گردد. تحقیقات مشترک آنها را سرانجام به مخفیگاه رهبر فرقه آنارشی گرایی می کشاند که زنان ساده لوح و آسیب پذیر را ترغیب به پذیرفتن فرقه او جهت استفاده از آنها برای رسیدن به اهداف هولناکش می کند...
سریال "بهتره با ساول تماس بگیری" اسپینآف سریال "بریکینگ بد" می باشد که داستانش در مورد وکیل والتر وایت، ساول گودمن (باب ادنکیرک) و دفتر وکالت او و نحوه آشنایی او با اعضای گروه درست قبل از رخ دادن اتفاقات "بریکینگ بد" می باشد...
گروهی از دانشجویان جاه طلب و باهوش رشته حقوق به همراه یکی از اساتید که وکیل مدافع پرونده های جنایی است درگیر یک ماجرای قتل میشوند که به طور کلی مسیر زندگی آنها را عوض میکند...
داستان سریال از جایی شروع میشود که جو مک میلان یک جوان مجرد و خوش گذرون ولی در عین حال با تفکرات اقتصادی و جاه طلبانه وارد شرکت کاردیف الکتریک میشود و با شناختی که از گوردون کلارک دارد او را تشویق میکند که کار ساخت کامپیوترهای شخصی و خانگی را که گوردون قبلا ایده اش را منتشر کرده بوده و سپس اقدام به ساختشان کرده و موفق نبوده را دوباره از سر بگیرند، آنها با استفاده از مهندسی معکوس از روی چیپ های شرکت IBM سعی میکنند این کار را انجام دهند…
Harry Bosch مامور پلیس لس آنجلس که برای دومین بار متهمی را به اشتباه به قتل میرساند، منتظر رای دادگاه می باشد که ممکن است او را از کارش تعلیق کند. او همچنین در این بین پرونده قاتل سریالی را دنبال میکند که این قاتل بچه های کوچک را هدف قرار میدهد و معلوم نیست تا کنون چند بچه سر به نیست شده اند و تنها استخوان هایی از آن ها باقی مانده است…
در یک روز عادی اتفاقی عجیب همه را شگفت زده میکند . طی یک عملیات نیروهای ویژۀ آمریکا در عراق، مردی پیدا میشود که 8 سال پیش مرگش اعلام شده بود. مردی که محاسنش بلند شده و از تمدن برای چندین سال دور بوده . آن مرد کسی نیس جز " اسکات برودی" .او در این 8 سال اسیر نیروهای القاعده بوده و بر اثرِ تصادف به توسط نیروهای ویژه پیدا میشود. موجِ شادی در میان مردم آمریکا میخروشد...سربازِ وطن به آغوش میهن بازگشته ، حتی رئیس جمهور هم این بازگشت را به وی خوش آمد میگوید. اما آیا همه چیز به همین سادگیست؟
سرویس جنایی تحقیقاتی نیروی دریایی لس آنجلس نام تیمی است در سواحل غربی لس آنجلس که وظیفه آنها مبارزه با قاچاق یا آلودگی است. بر اثر ربوده و کشته شدن یک افسر نیروی دریایی، پروژه حساس آنها به خطر بیافتد ولی…
این سریال روایتگر دهه شصت امریکا و به خصوص نیویورک است. سریال حواشی زندگی فردی به نام دان دریپر رئیس بخش طراحی شرکت تبلیغاتی استرلینگ کوپر می باشد. او دارای زنی زیبا ، شغل و همکارانی خوب است ، ولی با جلو رفتن داستان زندگی این فرد دچار تغییراتی می شود و در این بین همیشه سایه گذشته نامعلوم و گاها مرموز این فرد موفق نیز نمود پیدا می کند.
*
وضعیت: پایان فصل هفتم - پخش فصل هشتم نامشخص
سریال درباره متخصصین حرفه ای ای هست که توسط FBI گرد هم میان تا یه قاتل زنجیره ای رو گیر بیاندازند..یه تفاوت اصلی این سریال با سریالهای پلیسی اینه که اون اتفاقی که شما فکر می کنید می افته اتفاق نمی یفته ... بیشتر از اینکه به تجهیزات وابسته باشه به قدرت های فردی و روانی افراد وابسته هست..بر روی شخصیت ها و رابطه اونها تاکید زیادی شده و تقریبا همه شخصیت ها جذاب هستند...و در پایان کلیت سریال برای کسانی که از رشته روانشناسی جنایی اطلایی ندارند یا می خواهند اطلاع پیدا کنند بسیار جذاب است چون رویه ای کاملا متفاوت برای کشف جرم را به ما نشان میدهد.
داستان این مجموعهٔ تلویزیونی در مورد دو برادر است که یکی از آنها به جرم قتلی که انجام نداده به اعدام محکوم شده و برادرش خود را به زندان میاندازد تا با استفاده از نقشهای که قبلا طراحی کرده او را از زندان فراری دهد...
سریال جذاب و دوست داشتنی است با دیالوگ های جالب و طنزی.بخش معمایی سریال دارای پیچیدگی زیادی هست و میشه گفت تا اخر سریال تقریبا نمیشه به طور قطعی گفت که قاتل و دلیل قتل چه چیزی است.در کنار این قتل ها و جسدها ! به زیبایی روابط اجنماعی شخصیت ها با یکدیگر به تصویر کشیده شده است طریقه ی برخورد متفاوت افراد با مسائل و مشکلات شخصی و …
*
آپدیت : قسمت 12 از فصل دوازدهم
داستان این سریال در سال 2030 شروع میشود که شخصیت اصلی داستان تد مازبی (جاش رادنر) به پسر و دخترش خاطراتی را یادآوری میکند که منجر به ملاقات او با مادرشان (همسر تد) شد که داستان را از قسمت اول به گذشته برمیگرداند و خاطرات را نقل میکند.هر قسمت این سریال در واقع یه خاطره ای هست که تد موزبی برای پسر و دخترش تعریف می کنه...