داستان این فیلم درباره یک زن تنها می باشد که با گروهی نوجوان دوست می شود و اجازه می دهد در خانه اش جشنی بگیرند ولی آنها نمی دانند که زن چه نقشه هولناکی برای آنها کشیده است ...
ریچل (امیلی بلانت) زنی تنهاست که هنگام رفت و آمد توسط قطار از پنجره بیرون را نگاه کرده و زندگی زوج جوانی به نام اسکات (لوک ایوانز) و مگان (هیلی بنت) را رویت می کند و معتقد است که آنها یک زوج ایده ال هستند و تمام خوشبختی های دنیا در زندگیشان وجود دارد. ریچل که چندان تعادلی در رفتار و تحلیل هایش ندارد بزودی متوجه می شود که مگان مفقود شده و حال، بازجویی ها از وی در دستور کار قرار گرفته است، این در حالی است که ریچل هیچ چیز را به خاطر نمی آورد...
بامداد شروع حقوق مدنی، سه بانوی اهل می سی سی پی در شرف برداشتن قدمی اعجاب انگیز در زندگی شان هستند. یکی از این سه بانو «اسکیتر» 22 ساله است که به تازگی از دانشگاه به خانه برگشته و بزرگترین غصه ی مادرش هم اکنون ازدواج اوست. بانوی دیگر خانومی دورگه ی امریکایی افریقای حکیمی به نام «آیبیلین» است، او خدمتکاری است که به تازگی فرزندش را از دست داده. و بانوی سوم «مینی»، بهترین دوست آیبیلین است که به دنبال شغلی محترمانه می گردد. با اینکه این خانم ها تفاوت های بسیاری دارند اما دست سرنوشت آنها را با هم همراه می کند تا نقشه ای محرمانه و حیاتی را پیش ببرند...