ارنی و خواهر کوچکش جولیا به همراه بهترین دوستشان مکس هنگامی که در حال بازی کردن در کارگاه پدرشان بودند، به طور کاملا تصادفی ماشین زمانی که پدرشان ساخته بود را فعال می کنند و پس از چند ثانیه خود را در میلیون ها سال قبل می یابند. در همین حین هنگامی که آنها از ترس جانشان به مکان های مختلف فرار می کنند، یک دایناسور مادر به نام تیرا آنها را به فرزندی قبول می کند و...
سه کودک کنجکاو به صورت اتفاقی با یک ماشین زمان تخم مرغ شکل به 65 میلیون سال پیش سفر می کنند و خود را میان تخم های دایناسورها می یابند. اولین چیزی که با آن مواجه میشوند یک تیرکس غول پیکر است که با حیرت به آنها خیره شده است. حالا بچه ها فقط باید منتظر بمانند تا جوجه ها از تخم ها بیرون بیایند تا شاید بتوانند با تخم های خالی راهی برای بازگشت به زمان حال پیدا کنند و تا آن زمان باید با دایناسورها و حیوانات غول آسای ماقبل تاریخ دست و پنجه نرم کنند.