داستان سرباز نیروی ویژه‌ای که خیلی وقت است از کشورش، دین‌اش و حتی امید داشتن نااُمید شده، حالا باید به میدان مبارزه برگردد تا خواهرزاده‌اش که یک خبرنگار است و در موقعیتی خطرناک گیر افتاده را نجات دهد.

یک زن جوان به ظاهر ساده لوح و مؤمن راه خود را در دنیای زیرزمینی کارگران جنسی ایستگاه کامیونی با نام "مارمولک ها" پیدا می کند.

داستان یک نظافتچی میانسال که پس از استخدام برای مراقبت از پسر افسار گسیخته ی یک خانواده، گرفتار جنایت خشونت آمیزی می شود.

پس از سرقت از یک داروخانه، یک زن فداکار و دوست لال او یک معتاد به مواد مخدر را ربودند و سپس برای توزیع داروی مسروقه "نجات جان" در جاده قرار گرفتند ، اما خود را در حومه یک شهر بدون قانون و روانی گرفتار کردند و ...

کایل و سوین زندگی خود را با سفارشات پادشاه مواد مخدر به نام فراگ که هرگز او را ندیده اند تامین می کنند اما زمانی که معامله ایی اشتباه پیش می رود عواقب آن مرگبار خواهد بود و …

هر 25 سال یکبار ، برای عمل کردن به یک سوگند باستانی ، یک خانواده با قدرت های نامحدود در یک شهر کوچک پدیدار می شوند و می بایست جان 4 انسان را بگیرند،

هنگامی که مجموعه‌ای از حوادث ناراحت‌کننده و غم‌انگیز روی یک زوج جوان که در منطقه‌ی آپالاچیا زندگی می‌کنند بسیار فشار وارد می‌کند ، داروهای تجویز شده درمانی می‌شوند تا درد آنها را التیام ببخشد. اما…

یک دختر جوان به جای اینکه لب ساحل با دوستانش بماند و خوشگذرانی کند، باید به شمال نیویورک برود تا از عمه‌ی بزرگش مراقبت کند. او حین سکونتش در آنجا متوجه رازی در مورد گذشته‌ی عمه اش می شود و...

«کلوین» (پاول دینو) یک نویسنده باهوش است که شروع می کند به نوشتن رمان جدیدش در مورد «روبی» (زویی کازان)، دختر رویاهایش. روز بعد اتفاقی می افتد که باورش برای کلوین هم سخت است. روبی تبدیل به یک شخصیت واقعی شده و آن دو با هم رابطه خیلی خوبی را آغاز می کنند...

پگی که یک معتاد سابق می باشد، پس از مرگ مادر محبوبش که با او در شهر کوچک صحرایی یوکا ولی، کالیفرنیا زندگی می کرد، تصمیم می گیرد شروعی جدید داشته باشد. حال تو تصمیمی می گیرد که زندگی را تغییر دهد تا یک محقق شود.

داستان سریال در مورد خانواده ای می باشد که به پرورش دام در مونتانا می پردازند. حال آنها باید با کسانی که قصد تصاحب زمینهای آنها را دارند، روبرو شوند...

داستان سریال در مورد مرد جوانی به نام هولدن می‌باشد که پس از دوازده سال از حالت کما خارج می‌شود. بعد از مدتی که از این ماجرا می‌گذرد او به طور اتفاقی در می‌باید که دارای توانایی‌های جدید و بسیار خاصی شده است که وی را در شرایطی بسیار سخت و سرنوشت ساز قرار می‌دهد و…

داستان درباره قسمت اورژانس بیمارستانی هستش که بسیار پر رفت و آمده و دکترها و پرستارها که تعدادشون محدوده، شدیدأ مشغول درمان بیماران اورژانسی هستند. همین وضعیت گهگاه باعث میشه که کد سیاه به وجود بیاد و در این وضعیت مرگ و زندگی بیماران بستگی به دانش، مهارت و سرعت عمل دکترها و پرستارها هستش. مردمی که به اورژانس آورده میشوند یا منتطرند که بمیرند یا معجزه ای بشه و اونها زنده بمونند. * آپدیت: قسمت 13 از فصل سوم اضافه شد.