در دهکدهای دورافتاده، بیوه جوانی به نام لنا شوهرش را به دلیل بیماری مرموز از دست می دهد. لنا که برای مراقبت از دختر جوانش، امیلی، تنها مانده بود، از ترس هیولای کابوسواری که جنگلهای اطراف خانهشان وجود داشت، به سختی در آن مکان زندگی میکرد. او با سختی زیاد هیولا را از خانه دور کرد و در ازای امنیت دخترش خود را به عنوان بره قربانی تقدیم کرد و ...
یک هنرپیشه ترسو، یک نقاش شکنجه شده، یک نویسنده پرمدعا، یک مجسمه ساز روان پریش و یک گروه موسیقی راک، همه زمانی که ترس هایشان خود را به هیولاها و غول ها نشان می دهد، گرفتار می شوند و ...
داستان فردی به نام "چیس" که در لحظه ناامیدی قسم به بندگی یک اهریمن می خورد. او با خودکشی قسم خود را زیر پا می گذارد و اهریمن نیز سعی در انتقام از افراد نزدیک چیس دارد.
داستان فیلم در مورد یک تردست خیابانی جوان به نام "بو" است که پس از فوت پدر و مادرشان او تنها کسی که باید از خواهر کوچکاش مراقبت کند. او پس از اینکه برای گذران زندگی وارد دنیای تبهکاران میشود، خواهرش توسط گروهی گروگان گرفته میشود و مجبور است با استفاده از شعبدهبازی و ذهن درخشانش او را نجات دهد...
اسکات (پل راد) که به دلیل سابقه کیفری قادر نیست شغل آبرومندی داشته باشد، تصمیم می گیرد به خلافکاری به نام لوئیس (مایکل پنا) ملحق شود و به خانه ای دستبرد بزند. اما اسکات در این خانه به جز یک لباس که فکر میکند لباس مخصوص موتوسواران هست چیزی پیدا نمی کند. به همین جهت وی لباس را به منزل آورده و پس از پوشیدن آن متوجه می شود که این لباس، یک لباس عادی نیست. اما...
داستان فیلم درست از جایی آغاز می شود که قسمت اول (Divergent) به پایان رسیده بود. "تریس" (شیلین وودلی) و "فور" (تئو جیمز) پس از فرار به بیرون دیوارها و خارج شدن از جامعه تحت کنترل، با گروه هایی در بیرون از مرز روبرو شده اند که با یکدیگر متحد هستند و یک هدف دارند. گروهی که "آمیتی" نام دارد و توسط زنی به نام "جوآن" (اوکتاویا اسپنسر) سرپرستی می شود. زنی که "تریس" نمی داند آیا او هم قدرت ماوراء طبیعی دارد یا نه...