خلاصه داستان
ونکی و وارون یاداو افراد معمولی با زندگی معمولی هستند. تمام هم و غم آنها پول است. یک روز در مورد یک صنعتگر ثروتمند در ویجایاناگارام می شنوند که به دنبال وارث خود می گردد. چه اتفاقی می افتد زمانی که ونکی، وارون به درب خانه او می روند و وانمود می کنند که وارث او هستند؟