داستان شوالیه سلحشوری به نام بهمانرا روایت میکند که در جنگ های صلیبی، ساله در کنار دوستش فلسون جنگیده است و اکنون با افتخار به زادگاهش بازگشته است. زمانی که او وارد روستای محل زندگی اش می شود متوجه می شود بیشتر اهالی آنجا به علت بیماری های طاعون مرده اند و مردم همه ی این بدبختی ها و مشکلات را از زنی مشکوک که جادوگری میکند می دانند.
دیو لیزفسکی یک دانش آموز ساده دبیرستانی است که به کتابهای کمیک علاقه زیادی دارد. او یک روز تصمیم می گیرد یک ابرقهرمان شود، در حالی که نه قدرتی دارد، نه آموزشی دیده و حتی دلیل قانع کنندهای هم برای انجام این کار ندارد.
داستان در آینده و در شهر متروسیتی اتفاق می افتد. یک دانشمند به نام تنما ربات جوان با قدرت های باورنکردنی را خلق می کند. پسری به نام آسترو که بسیار شبیه انسان است و با ارتباط با اطرافیانش در حال یادگیری احساسات و عواطف است تا اینکه خطری بزرگ توسط شر و دوستان او را مورد تهدید قرار می دهد و اکنون آسترو باید با تمام نیرویش شهر را نجات دهد...
در سال 1958 و در جشن پایان تحصیلات دوره ابتدایی، از گروهی از دانش آموزان مدرسه خواسته می شود که به طراحی تصاویری بپردازند که قرار است در موزه تاریخی فرهنگی مدرسه نگهداری شود. همه دانش آموزان به طراحی تصاویر دلخواه شان می پردازند اما در این میان یک دانش آموز دختر به جای نقاشی، کاغذهایش را با ردیفی از شماره های دلخواهش پر می کند... پنجاه سال بعد نسلی تازه از دانش آموزان برای یافتن مفاهیم موجود در طراحی های دانش آموزان دهه پنجاه، به کار گرفته می شوند. یکی از دانش آموزان نسل جدید "کالب کاستلر" است که تلاش دارد کدهای دانش آموز دختر سال 1958 را رمزیابی کند. وی به کمک پدرش پرفسور "جان کاستلر" (نیکلاس کیج) به رمزگشایی نوشته مذکور پرداخته و پرفسور متوجه می شود که این نوشته مرموز، تاریخ وقایعی خاص در آینده را پیش گویی می کند...
*
نسخه دوبله پارسی "آگاهی" (موسسههای داخلی) | سینک اختصاصی
«جو» (کیج) آدم کشی حرفه ای است که برای انجام چهار قتل به بانکوک می رود. اما او بر خلاف قواعد کارش، از طرفی جوانی به نام «کنگ» (یامنارم) را زیر پر و بال خود می گیرد و از طرف دیگر به دختری کر و لال به نام «فون» (یانگ) علاقه مندی می شود که در یک داروخانه کار می کند...
*
نسخه دوبله پارسی (موسسههای داخلی) بدون حذفیات اضافه شد. | سینک اختصاصی
"جانی بلیز" در دوران جوانی و زمانیکه حال پدرش بشدت وخیم است، "مفیستو" یا همان شیطان نزد او آمده و با او معامله ای می کند. او حاضر می شود به ازای شفای پدرش، روح خود را در اختیار شیطان بگذارد اما در ادامه در می یابد فریب خورده است و...
یک شعبده باز بنام "کریس جانسن" توانایی دیدن اتفاقاتی که در چند دقیقه آینده رخ می دهند را دارد. FBI از او کمک می گیرد تا با استفاده از مهارتش بتواند جلوی یک حمله تروریستی را بگیرد...
"بن گیتس" به دنبال یافتن حقیقت پنهان در پس ترور "آبراهام لینکلن" است. او برای اینکار باید 18 صفحه گمشده از دفتر خاطرات مامور "جان وایک بوت" را بیابد.
*
نسخه دوبله پارسی "گنجینه ملی 2" (امیر هوشنگ زند، منوچهر والیزاده، تورج مهرزادیان، حسین عرفانی، میثم نیکنام و...) | سینک اختصاصی
سیاره ی وحشت: گروهی از بازماندگان در یک شهر کوچک با زامبی ها مبارزه می کنند. ضد مرگ: مردی روانی معروف به «مایک بدل کار» (راسل) دختران زیبا را با اتومبیلش به طرز فجیعی به قتل می رساند...
«مک لاکلین» (کیج) و «جیمنو» (پنیا) در بین پلیس هایی بودند که پس از حمله به برج های مرکز تجارت جهانی، تلاش کردند مردم را از آن عمارت ها بیرون بکشند. وقتی برج ها فرو ریخت، «مک لاکین» و «جیمنو» هر دو در طبقه ی پنجم بودند و هر دو جزء آخرین آدم هایی بودند که زنده از لابه لای ویرانه های برج ها بیرون کشیده شدند و …
یکلاس کیج از نامزد سابق خود نامه در یافت می کند که او راه یک جرزه خصوصی دعوت می کند در جایی که نامزد قدیمی نیکلاس کیج زندگی می کند در جزیره ، قوانین خاصی برای ساکنین وجود دارد .ساکنین این جزیره یه چیز های مشکوک وجود داره در این هنگام که اتفاق های خاصی رخ می دهد و …
«دیو اسپریتس» (کیج) مجری برنامه های هواشناسی یکی از شبکه های پر بیننده ی تلویزیونی شیکاگو است. زندگی او از لحاظ حرفه ای، کم و کسر ندارد. اما از لحاظ خصوصی پر از مشکل و دردسر است...
یوری اورلوو (نیکلاس کیج) یک دلال اسلحه است. او کارش را با فروختن اسلحه به اوباش خیابانی شروع می کند و بعد از گذشت 10 سال، با یک فرمانده ارتشی افریقایی قرارداد فروش سلاح می بندد. از طرفی یک مامور پلیس بین الملل نیز او را تعقیب می کند و در این بین او میان وسوسههای نفسانی برای ادامه به این تجارت و عذاب وجدان بخاطر این تجارت کثیف، می ماند…
یک جستجوگر گنج (نیکولاس کیج) در آستانه رسیدن به یک گنجینه افسانهای است که چندین قرن مخفی مانده است، اما یکی از هم دستانش به او خیانت می کند و سعی دارد زودتر از او به گنج برسد.
*
نسخه دوبله پارسی "گنجینه ملی" (موسسههای داخلی) | سینک اختصاصی
جنگ جهانی دوم. «بن» (بیچ) و «چارلی» (ویلی)، دو سرخ پوست ناواهو به نیروی دریایی می پیوندند تا «رمزگویان پیام های سر بسته» باشند و بتوانند رمزهای نظامی جدید امریکایی را – که بر اساس زبان سرخ پوست های ناواهو طراحی شده – ترجمه کنند. «جو اندرس» (کیج) و «پیت آندرسن» (اسلیتر) نیز مأمور محافظت از «بن» و «چارلی» می شوند.
«جک کامبل» (کیج) مردی است مجرد و معتاد به کار، که این بخت و فرصت در اختیارش گذاشته می شود تا ببیند اگر در کنار «کیت» (لیونی)، نامزد قدیمی اش می ماند، چه زندگی ای داشت.
پس از درگیری «کیپ» (ریبیزی) باا رئیس یک باند تبهکاری، برادر بزرگ ترش، «رندال رینز» (کیج) برای نجات جان برادرش، متعهد می شود که با هم کاری چند سارق حرفه ای اتومبیل یک شبه پنجاه اتومبیل گران قیمت را بدزدد...
نیویورک، اوایل دهه ی 1990. «فرانک پیرس» (کیج)، راننده ی آمبولانس شیفت شب در آستانه ی فروپاشی روانی است. «فرانک» همواره از این که موفق به نجات جان زن جوانی به نام «رز» نشده، احساس عذاب وجدان می کند. تا این که دل باخته ی «مری» (آرکت)، دختر سابقا معتاد «آقای برک» جانسن می شود. «آقای برک» مردی است که بر اثر سکته ی قلبی به حالت اغما رفته و «فرانک» او را به بیمارستان رسانده است.
زنی مسن که شوهر محترم و بسیار ثروتمندش اخیرا مرده است، «تام ولز» (کیج)، کارآگاه خصوصی را استخدام می کند. وظیفه ی «ولز» تحقیق درباره ی فیلمی پنج دقیقه ای و هشت میلی متری است که در گاوصندوق شوهر پیدا شده و طی آن دختر نوجوانی (پوئل) مورد هتک حرمت قرار می گیرد و کشته می شود …
فرشته ای که مآمور هدایت ارواح مردگان پس از مرگ آنهاست (نیکلاس کیج)، به اقتضای وظیفه اش، با آدم ها و زندگی آنها آشنا می شود. زندگی آدم ها روی زمین برای او موضوع جالبی بوده تا اینکه عاشق دختر پزشکی می شود (مگ رایان) که به خاطر فوت بیمارش در حین عمل جراحی قلب، متآثر شده و روی پلکان بیمارستان محل کارش، گریه می کند...
*
نسخه دوبله پارسی بدون حذفیات اضافه شد | سینک اختصاصی
ریکی سانتورو یک پلیس فاسد شهر آتلانتیک است که در شب مسابقات قهرمانی بوکس سنگین وزن که در یک کازینو برگزار می شود او یکی از مامورین حفاظتی می باشد. اما در این شب یکی از اعضای برجسته دولت که در آنجا حضور دارد توسط یک تیرانداز بقتل می رسد. ریکی مامور رسیدگی به پرونده این قتل می شود و بزودی متوجه توطئه ای می شود که در پشت این قتل وجود داشته...
«کامرون پو» (کیج)، قهرمان سابق جنگ، پس از تحمل هشت سال زندان به جرم قتل تصادفی یک مرد در دفاع از همسر باردار خود، حالا قرار است که آزاد شود. اما او را سوار هواپیمایی می کنند که حامل ده تن از خطرناک ترین محکومان سیستم قضایی امریکاست و کمی بعد، هواپیما را می دزدند...
«بن سندرسون» که یک فیلمنامه نویس الکلی است، همه ی زندگی اش را به خاطر همین عادتش از دست داده. بعد از اخراج شدن از محل کارش، او همه چیز را رها می کند و به لاس وگاس می رود. او در آنجا با فاحشه ای بنام «سرا» آشنا می شود که همانند خودش مشکلاتی دارد...
"چارلی لانگ" (نیکلاس کیج)، پلیس وظیفه شناس، در عوض انعام به "ایوون بایاسی" (بریجت فاندا) که در یک کافه کار می کند، قول می دهد نیمی از برد خودش و همسرش در بخت آزمایی را به او بدهد. فردای آن روز، بلیت "چارلی" برنده ی چهار میلیون دلار می شود...
*
این نسخه از فیلم دارای دقایق بیشتری میباشد.
«جک سینگر» (کیج)، کارآگاه خرده پای نیویورکی، و نامزدش «بتسی» (پارکر) برای ازدواج و گذراندن ماه عسل به لاس وگاس می روند. اما در آن جا قماربازی به نام «تامی کورمن» (کان) با دیدن «بتسی» که شبیه همسر مرحومش است، ترتیبی می دهد تا در یک بازی پوکر از «جک» ببرد و «بتسی» را تصاحب کند...
جایی میان کارولاینای شمالی و جنوبی. «سیلر ریپلی» (کیج) جلوی چشم های محبوبه اش، «لولا» (درن)، مردی را که با چاقو به او حمله کرده، می کشد و به زندان می افتد. اما بیست و دو ماه و هجده روز بعد که آزاد می شود «لولا» با این که مادرش «ماری یتا» (لد) ملاقات آن دو را ممنوع کرده، به دیدنش می رود. عشاق از شهر می روند و به سوی نیو اورلیانز به راه می افتند...
«لورتا کاستورینی» (شر)، بیوه ای سی و هشت ساله است که با خانواده ی ایتالیایی- امریکایی خود در بروکلین زندگی می کند. او با «جانی کامارری» (آیلو) نامزد کرده و در حین تدارک مقدمات ازدواج، خبر می رسد که مادر «جانی» در سیسیل در بستر مرگ است و او به آن جا می رود. «جانی» برادر کوچک تری به نام «رانی» (کیج) دارد که از پنج سال پیش با او صحبت نکرده است و «لورتا» سعی می کند آن دو را آشتی دهد...
مردی که کارهای خلاف را کنار گذاشته، به همراه همسرش که سابقا مامور پلیس بوده است، بچهای ندارند. آنها تصمیم می گیرند یک بچه از خانوادهی دیگری را بدزدند و خودشان بزرگ کنند. اما اوضاع از آنچه که پیش بینی می کردند پیچیده تر می شود...
تولسای نیوانگلند. «راستی - جیمز» (دیلن) با پدر الکلی (هاپر) و برادر بزرگش، «عشق موتور» (رورک) زندگی می کند. «عشق موتور» شیفته ی یک نوع ماهی تایلندی به نام «ماهی مهاجم» است - ماهی ای که باید از همنوعانش جدا نگه داشته شود، چون با هیچ ماهی دیگری (و حتی خودش) سر سازگاری ندارد...
نیو اورلئان،سال 1981."سانی فیلیپس" پس از مرخص شدن از ارتش به خانه و نزد مادر خود باز می گردد و برای او کار می کند.او قصد دارد این کار را کنار بگذارد اما نمی تواند از گذشته فرار کند...